کنار علقمه، محشر به ‌پا شد امید خیمه‌ها آخر فدا شد علم افتاد بر روی زمین و دو دست ساقی از پیکر جدا شد برادر غرق خونه برادر نیمه‌جونه برادر، کاکلش آتش‌فشونه یکی توو آسمونا نوحه‌خونه امون از بی‌وفایی زمونه تویی که از غم زینب هلاکی منم که از غمت، قدم کمونه برادر روی خاکه برادر سینه‌چاکه برادر از غم خیمه، هلاکه داره از نیزه‌ها بارون می‌باره زمین از خون ساقی لاله‌زاره خبر بر شاه مظلومون رسونید که ساقی یک تن و دشمن هزاره برادر غصّه داره برادر بی‌قراره شده مشک برادر پاره‌پاره برادر، خواهرت چشم‌انتظاره خبر از حال و روز تو نداره اگه که برنگردی، خواهرت رو بلاتکلیفی از پا در میاره برادر ناامیده به خاک و خون تپیده علم افتاده با دست بریده اگه سردار من، سقّا نمی‌شد حریفی روبروش پیدا نمی‌شد اگه بودش، قدّم تا نمی‌شد پای دشمن به خیمه وا نمی‌شد برادر مرده مرده برادر مرده درده هنوز تو خیمه می‌گن برمی‌گرده اونایی‌ که نیومد پیکراشون هنوزم چشم‌به‌راهن مادراشون شهیدای ابالفضلی هنوزم می‌خونن روضه مادرها براشون شهیدم برنگشته شهیدم تو بهشته شهیدم حرفشو با خون نوشته